فاطمه خادم الحسینی

اینجا یک وبلاگ زرد است وقت خود را اینجا هدر ندهید! پیوندهای وبلاگ برای شما مفیدتر هستند!

فاطمه خادم الحسینی

اینجا یک وبلاگ زرد است وقت خود را اینجا هدر ندهید! پیوندهای وبلاگ برای شما مفیدتر هستند!

علاقه مند به رمان ، رشد شخصی و کمی تغذیه و ورزش

  • ۰
  • ۰

همین چند روز پیش مصداق آنکس که نداند و نداند که نداند،درجهل مرکب ابدالدهر بماند را از زبان دوستی شنیدم!
دوستم تعریف میکرد:
همیشه باید پنهانی رمان میخوندم. چون بابام رمان خواندن را کار عبثی میدانست و مخالف سرسخت رمان خواندن بود. ازنظر او کتاب یعنی ریاضیات و معادله و زیست و شیمی و فلسفه و منطق! در لب تاب و گوشی بین صدتا فولدر رمان ها راقایم میکردم. کتاب چاپی را در مدرسه پنهانی رد و بدل میکردیم ،چون مدیر و معلم ها نباید میفهمیدند رمان میخوانیم! آن را بین کلاسورهام میزاشتم و میخوندم و ادای درس خواندن را درمیاوردم! تا اینکه ازدواج کردم و اوضاع بهتر شد. خواندنم علنی تر شد و کم کم راهم از رمان آبکی به کتاب های بهتری کشید و دنبال صدکتاب برتر جهان رفتم دربینابینش علاقمند شدم شعر های قدیمی فارسی هم بخوانم کتاب های غیر داستانی مفید هم دوست داشتم. افتخار میکردم به رمان خواندنم! هرچند از جای بدی شروع کرده بودم ولی همان ها من را به اینجا رسانده بودند!
اوایل تابستان خواهر کوچکم به پدرم گفت:(برایم کتاب بخر تابستان امسال که هیچ کلاسی نیست(کرونا!)حداقل کتاب بخوانم.)
پدرم جوابش را تند وتیز مثل قدیم نداد ولی گفت:( فعلا مجله های مدرسه و کتابهای تابستانی که مدرسه داده اند را بخوان تا بعد!)
من هم خوشحال از اینکه شاید این سخنرانیها و کتاب خواندن های من تاثیری گذاشته باشد موبایلم را درآوردم و سریع در صفحه مادرلیدیز کتاب چهل و نه افسانه را نشانش دادم و گفتم بابا این کتاب هم قیمت مناسبی دارد و هم مناسب سنش است.
[ ] نگاهی به من انداخت و گفت اون یکی(خواهر نوجوانش) هم همش سرش تو لب تابه و رمانایی که شما قایم کردی رو میخونه این همه مزخرف و عاشقانه خوندن باعث شده به هیچ کار درست و حسابی نرسه!
.
.
.
سخت است در این دور و زمانه از پدری که تحصیلات چشمگیری هم دارد این حرف را شنیدن! ولی تابو ها هنوز شکسته نشده است! رمان ستیزها هنوز هستن و تحصیلکرده هم شده اند! بحث بیفایده است. آنها هنوز هم فکر میکنند فقط دختر ها رمان میخوانند، دخترانی که دنبال شوهرند و عاشق پیشه. آنها رمان خواندن را هرز خوانی میدانند! آنها رمان خواندن را راهی برای فرار از کار خانه و تکلیف مدرسه میدانند. شکستن تابو ها سخت است. اگر همین دوست من با خیال راحت رمان میخواند و یا کتابی خوب معرفی میشد ۱۰ سال زودتر به راه درست رسیده بود! کاش عام ستیز ها هم دست بردارند از این عام ستیزی چون همین رمان های عام پسند آبکی باعث کتاب خوان شدن خیلیها شده است و قابل ستایشند!

  • فاطمه خادم الحسینی
  • ۱
  • ۰

چطور آدمایی که دانشمند هستند تو عرصه های مختلف زندگی میکنند؟
من از رژیم فقط کالری شماری و استپ وزنی و پروتئین میدونم و اینکه ورزش خوبه؛ اونوقت یه شب خوابم نمیبرد فهمیده بودم یکی از فامیلامون رژیم سم زدایی گرفته که یک هفته مثلا فقط آب سیب میخورن!
اونوقت اونایی که دکترای تغذیه اقتصاد جامعه شناسی سیاست دارند و مردم قبولشون نمیکنن چطوری شب ها خوابشون میبره؟! 

  • فاطمه خادم الحسینی
  • ۰
  • ۰

پیش نوشت:قرار بود این متن رو انقدر ویرایش بکنم که خوب بشه و بعد بزارم اینجا ولی همین لحظه ایمیلشاهین کلانتری مبنی بر کمالگرا نباشیم اومد و مصمص شدم هر چند بد بزارمش!

 

در این دوران کرونا ذات کار همه ما آدمها مثل هم است فقط مدل فکریمان فرق دارد و مدل سفسطه هایمان.
مذهبی میگوید:اینها فقط میخواهند حرم و مسجد را ببندند وگرنه در مسجد و نماز بیشتر رعایت میشود تا عروسی ها و رقصیدن و لولیدن در هم!

مرد غیر مذهبی به همسرش میگوید:حالا تا حرمها و مسافرت راه نیندازند ول نمیکنند اینها!!
همسرش میگوید:ما همه اینهایی که تو عروسی آخر هفته قرار است ببینیم را در طول هفته ارتباط غیر مستقیم داریم پس چرا نرویم؟

این میگوید آمریکا به ما واکسن نمیدهد! کاش ایران خودش بسازد.

ان میگوید کاش آمریکا کاری کند از این پفیوزها کاری برنمیاید!!و اگر هم بخواهند بزرگان نمیگذارند!
.
یک مدل دیگر میگوید: مادر پدر تو مسافرت رفته اند و فرقی نمیکند که ما نرفته ایم! و فقط همسرم را ناراحت کردم! و چندین سال است جایی نرفته ایم!.
آن یکی میگوید: از بی شعوریشان است که میروند البته کاری به مادر تو ندارم!
آن یکی میگوید ما به دیدن مریض برویم؟ نه اصلا کرونا داشته است چندماه پیش!
آن یکی میگوید: شما به دیدن خواهرتان که یک سالیست ندیده اید رفته اید که برادر شوهرش همین حالا کرونا داشته است! و دیدار مریض رفتن بد شد؟

.
کرونا هم از دور خنده تمسخر آمیزی بر لب دارد!

همه هرکاری دوست داشته باشیم میکنیم توجیه و سفسطه میکنیم و بعد دیگران را به باد ناسزا میگیرم
هیچ فرقی نیست بین همه اینها! مریضی مکان نمیشناسد ادم نمیشناسد نوع ارتباط نمیشناسد!
در این دوران آدمهایی که خود را مبرا میدانند و دیگران را احمق و بیشعور میدانند و همه چیز برای خودشان خوب است و برای دیگران بد ، معلوم میشوند. آدمهایی که میگویند خودخواه و خود برتر بین اسمشان هست! 
همدیگر را در کرونا بهتر بشناسیم! الان وقت شناختن خودبرتر بین هاست!

  • فاطمه خادم الحسینی
  • ۰
  • ۰

توانایی آدم فراتر از حد تصورش است!
هنوز از پست قبلی خیلی نمیگذره و من تصمیم گرفته بودم به شکلی مشکلم را حل کنم! گفتم کتاب بهترین است و واقعا همیشه بوده ولی قبل از اینکه کتابی برایش پیدا کنم ناخودآگاه این حس انسان دوستانه ام را کم کردم!
کمی هم دلی کمی هم مواظب زبان خود بودن کمی شعور به کارم آمد!
هم دلی از اینکه آنها مثل من نمیتوانند راحت منابع خوب را پیدا کنند!
شعور اینکه هرکسی بعد از نوجوانی عقل و شعورش همه چیز را میفهمد اگر اولویتش باشد به دنبالش میرود! تو فقط کسی که راه خطرناکی انتخاب کرد میتوانی به راه راست بکشانی! و دیگران هم اگر خود سوالی داشتند و تو را قبول داشته باشند میپرسند و اگر نخواهند از تو بپرسند هم پس آب در هاونگ کوبیدن است و بس!
کمی هم مواظب زبان خود بودن که حرفی تا نوک زبانم میآمد و بایستی با اراده ای زیاد ببلعمش!!
اینکی کار آمد تر بود چون در موارد دیگر هم عمل کرد غیبت و اظهار نظر راجب هرچیزی و حتی غیبت کردن و آش کسی را بار گذاشتن!!! خیلی سخت است ولی عادت میشود!
ولی هنوز جای کار زیاد است امیدوارم با این روش جلوی سوتی های تمام نشدنیم را هم بگیرم که بعدا همیشه سرزنشش با من نباشد!
هنوز آنقدری جای کار زیاد است که بخواهم مطالعه کنم ولی همینقدر هم راضیم! چون آنقدر دقیق شده ام که میتوانم حرفایی که ازنظر خودم نباید میزدم را بشمارم!!!!

  • فاطمه خادم الحسینی
  • ۰
  • ۰

سلام

امشب خواستم از خودم و حسم حرف بزنم!

نمیدونم پستم رو قراره موقت نگه دارم یا نه!اگه نگه داشتم شاید این مشکلم در آینده حل شده بود و من با لبخند  این پست رو میخونم! امیدوارم آینده اش خیلی زود باشه

یه مشکلی که راجب تغذیه دارم نه نه! با تغذیه ندارم با اطلاعاتم دارم

یعنی جمله ام اینطوری باید بگم

یه مشکلی که با اطلاعاتم دارم اینه که میخوام به همه بگم و به همه کمک کنم! علنا میخوام همه رو به راه راست هدایت کنم...

و خب مطمئنا خیلی به نسبت تعداد ارتباطاتم فشار رومه!

یعنی کسی که ۱۰۰۰ فالوور داره و همین حرفا رو میگه هزار برابر منکه فقط به اطرافیانم میگم فشار روش هست ولی خب من همینقدره توانم

و چرا تو مغزم نمیره که هیچکی با زور به راه راست وارد نمیشه زیپ دهنتو بکش انقدر اظهار فضل نکن خواهشا! که با نشون دادن رفتاری ناراحتت کنن و تو تا دو روز ناراحت باشی!

تا کسی سوالی نپرسیده جوابی نده!!!!

چرا نمیتونم!

کاش اینجا حداقل مخاطب داشت جوابی بهم میدادن چرا اینطوریم و راه حلی حداقل واسش میگفتن!

در همه موردیم که ماشالله نظر دارم!(خداوندگارا!)

از بچه داری و ورزش و کتاب خوندن بگیر تا رژیم و رشد شخصی !

  • فاطمه خادم الحسینی
  • ۰
  • ۰

میخوام یه دو ماهی در باره رژیم هم بنویسم🤪
من سه سال و نیم پیش رژیم کالری شماری رو انجام دادم و طی ۳ماه به وزن الانم رسیدم! سه کیلو دیگه کم کنم BMI ام به منطقه سلامتی میرسه!
من از یکسال پیش دو دفعه رژیم رو شروع کردم و ولش کردم !
چند ماه پیش چندتا دلیل واسه ول کردن رژیم که تو خودم پیدا کردم:
۱. اعتماد به نفس کاذب تو رو از هدفت دور میکنن
چطوری؟
مثلا مادرشوهرم میگه دیگه هیکلت خیلی خوب شده دیگه لاغرتر نشو همینطوری خوبی! بیشترش دیگه گوشت رو تنت نمیمونه استخونی میشی!
و همین باعث شل شدن من میشه! خب وقتی کسی هنوز تو محدوده اضافه وزن هست یعنی قرار نیست با ده کیلو کمتر شدن استخونی بشه!
۲. ترس های بی مورد:
مامانم میگه لاغر بشی صورتت زشت میشه هیکلت از زنونه بودن درمیاد زشت میشه یهو... صورتت سیاه میشه.
۳.قضاوت های بعدی یکی دیگه و مهمترینش:حالا تویی که اینکارا میکنی هم همین مریضی ها رو میگیری!
بخور بابا ادا نکن تو هم تو پیری چربی و قند میگیری حالا ادا نکن
وااااقعا با سومی شدیدا استرس میگیرم و میگم ولش کن. میگم من حرفشو زیاد میزنم و عمل نمیکنم و بعدا همه حرفامو یادشونه و میگن دیدی گفتیم!
میدونم باید مثل دفعه اول سر سخت باشم و هرکی هرچی گفت اصلا گوش نکنم و فقط برای احترام تایید کنم ولی کار خودمو بکنم!
ولی حالا فهمیدم دلیل واقی و دقیقش این نیست که بخاطر رفتار دیگران  رژیم رو ول نمیکنم ، بلکه دوتا دلیل تو خودم وجود داره:


۱. اهمیت دادن به حرف مردم!
۲. توضیح دادن زیادی راجب کارهایی که هنوز نکردیم و موفقیتشو ندیدم!

پس حتی واسه رژیم هم باید رفتارمون عوض بشه تا لاغر بشیم و زیبا و سالم باشیم!
تا عزت نفس نداشته باشم نمیتونم.
تا خودمو و فکرم رو با سطح دانشم هم تراز نکنم و ارتقا ندم،  نمیتونم.
به قول هال الرود در کتاب صبح جادوییش به نقل از جیم ران میگه:
سطح موفقیت شما به ندرت از سطح پیشرفت شخصیتان فراتر میرود؛ زیرا موفقیت است که شما با شخصی که به آن تبدیل میشوید جذبش میکنید

  • فاطمه خادم الحسینی
  • ۰
  • ۰

بعضی کتاب ها رو باید فقط با چشم  از روی خطوطش رد بشی و اگه صفحه ای هم حا انداختی چیزی از دست ندادی!
ولی امان از اون بعضی های دیگه خط به خطش رو باید با عمق جانت بفهمی و بخونی و بخونی تا خط به خطش از بر بشی!
من عاشق اون بعضی های دومی ام و از خوندن چندباره اشون آزارم نمیده و عین دفعه اول ریز و با جزئیات میخونم!

  • فاطمه خادم الحسینی
  • ۰
  • ۰

شروع نوشتن رمان

این جمله را از ایمیل آقای شاهین کلانتری که هر چند وقت یکبار میفرستند کپی کرده ام :

هرگز نگو -«روزی به خودم جرئت انجام آن کار را خواهم داد....» آن لحظه همین حالاست.
-پام برون

میخواستم راحتتر به منظورم برسم! و با یک کپی‌پیست جانانه تمام لقمه هارا دور سرم قرار بود بچرخانم گفتم!

من هم رمان نوشتن را شروع کردم!

و باز هم از حرفای شاهین کلانتری استفاده کردم و تا ۱۰۰۰ کلمه رمان را ننوشتم بلند نشده ام و هنوز هم جا داشتم ولی اگر بیشتر بنویسم مطمئنم به گزافه گویی میرفت! و ترجیح دادم ادامه ندهم.

هدف هایم از چهل کار متفاوت هر روز تبدیل شده از صبح تاظهر وقت روی یک کار بگذار و اگر حتی تمام نشد هم دیگر ادامه نده! و هدف دوم ازظهر شروع میکنم تا ۱۰۰۰ کلمه تمام شود. چقدر این اصلگرایی آرامش را زیاد میکند! نوبر است.ذهنم خالی خالی است! انگار دغدغه هایم با اینکه روبه پیشرفت است ولی مثل موریانه مغزم را نمیجود!

  • فاطمه خادم الحسینی
  • ۰
  • ۰

ذکر این هفته رو میخوام روزی هزار بار باخودم بگم تا آویزه گوشم بشه:

                  هرگز وقت مناسب فرا نمیرسه!

 فکر کنم تو کتاب خرده عادت ها خوندم این جمله رو و هرچی بیشتر بهش فکر میکنم بیشتر به حقیقتش دست پیدا میکنم چیزی که من چندین ساله منتظرشم! وقت مناسب واسه نوشتن رمان!

دوران تحصیل میگفتن تابستون، تابستون میگفتم باید کتابای نویسندگی بخونم بعد نا امید میشدم میگفتم بعد دانشگاه حالا میگم وقتی پسر جان بزرگتر شد الان کوچیکه و کار زیاد داره چند روزه وقتی از خودم میپرسم پس کی میاد این وقت مناسب؟ صدهزار نفر باهم تو سرم داد میزنن:《هیچوقت!》

واقعا همینه همیشه بهانه هست! وقت مناسب رو باید پیدا کرد و ساخت و هیچوقت خودش نمیاد و حالا انقدر باید بگم تا حک بشه تو ذهنم!

 

  • فاطمه خادم الحسینی
  • ۰
  • ۰

رمان آنلاین

خودم تو تلگرام ده تایی رمان آنلاین خوب(!)دنبال میکنم از نویسنده های خوب و معروف!

ولی مزخرف ترین نوع خواندن کتاب هست!

چرا؟

چون هیچی از قلم نویسنده از ابتدا تا انتها نمیفهمی! خوب شده؟ بدشده؟

ژانر کجا معمایی تره کجاش عاشقانه تره!

شخصیت ها همون شخصیتها هستن؟در سیر داستان چی میشه که عوض میشن؟

صرفا و صرفا عطش سیری ناپذیر فضولیت یکم آروم میگیره!

بعد از خواندن هر پست  با همین جمله رو به رو میشی خب بعدش چی میشه؟

و لذت خواندن هیچ میشه!

  • فاطمه خادم الحسینی